Tuesday 24 April 2012


دهم اردیبهشت روزملی خلیج پارس


کفشها را بر کشید جامه ها در برکنید
 مصمم و با سرود ملی بر لب به خیابانها بیایید 
روز 10 اردیبهشت سررسید
باید دوباره به دنیا نشان دهیم که ما هستیم .ما برای ایران ونجاتش با هر عقیده ومرامی باشیم جان برکف با دشمنانش در خواهیم افتاد .باید بدانند که ما سکوت نخواهیم کرد. آخر میدانید ما ایرانی هستیم. آنها باید بدانند ما از نسلی هستیم که پدرانمان بابک وآریو برزن و مادرنمان ماندانا ویوتاب هستند. ما از این نسلیم که بی مهابا بر دشمن وکسانی که چشم به خاکمان دارند می شوریم ومی تازیم. اسکندرها وعربها ومغولها و تاتارها بر این سرزمین تاختند و از کشته ها پشته ساختند ولی ما و ایران ماندیم وساختیم ودوباره آباد کردیم
ولی این بار دوباره خصم چهره عوض کرده این بار از خودمان بر خودمان انتخاب شده تا با زبان شیرین پارسی سخن بگوید وبر ما بشورد وکشور را به دشمن تحویل دهد. ما فرزندان کورش چه نشسته ایم که این بار با آهنگ دوبی دوبی با زرق و برقهای مصنوعی وتصنعی می خواهند میهن را تکه پاره کنند وبا تبلیغها وفروش آپارتمانهای دروغین ثروت ملت را بگیرند وبه جیب شیخکها سرازیر کنند وآهسته آهسته بر میهن چنگ اندازی کنند.
حکومت ما یک حکومت ضد ایرانی است این را همه می دانیم . کشور ما یک کشوراشغال شده است ولی در این میان ما هم باید خودی نشان دهیم. اگر ما نباشیم آنها که دل در گرو این خاک  ندارند کشور را دو دستی به بیگانه خواهند بخشید. ما باید حضور داشته باشیم وبا هم یک صدا برای یکبارو شاید آخرین بار هم که شده فریاد خلیج همیشگی پارس را سر دهیم و نشان دهیم که اگر حکومت ما نالایق است ولی ملت بهوش است وبرمی خیزد تا نفس در سینه دارد بر دشمن این خاک رحم نخواهد کرد.
 در این 33 سال جز اینکه دخترانمان وپسرانمان بی حرمت شدند وبه دوبی رفتند ودر دامان عربها به فحشا افتادند و در داخل با مواد مخدر با اعتیاد درگیر شدند وبقیه هم سردر گریبان وبدبختیهای خودشان مشغول. ولی این بار دیگر سکوت بس است اگر کشورمان تقسیم شود دیگر نه خانه ای است ونه میهنی. بیایید با هم فریاد برآوریم که ما هستیم تا ایران را پس بگیریم چه از بیگانه چه از انسانهای بی تفاوت وبی وطن. ما ایرانی می خواهیم که در آن نفس به آزدی بکشیم ومثل انسانهای دیگر با شرافت زندگی کنیم. بیایید بخاطر آن طفل کوچک بی گناهی که بی سرپرست در خیابان رها شده برای آن مادری که کلیه می فروشد برای آن پدری که اشک می ریزد واز شرم روی بر می گیرد از فرزندانش. برای آن کودکی که توان خرید کتاب مدرسه ندارد برای آن خواهری که به کفش عابران پولدار نگاه می کند وبعد به وزنه کنار دستش وازسرما میلرزد. بخاطر وطن بخاطر آن چیزی که پدارنمان با زحمت وسختی آن را حفظ کردند وبدست ما رساندند. فریاد برآوریم که ایران مال ماست ایران را رها کنید خلیج فارس مال ماست دست از معامله های پشت وپنهان بر دارید.
 دهم اردیبهشت روز تعیین سرنوشت است
ای ایرانی اگر به ایران می اندیشی با هر عقیده ومرامی هستی فقط برای ایرانت سر
بلند کن وفریاد برآور
 خلیج پارس همیشه هرگز عوض نمیشه



 

Wednesday 7 December 2011

زندانیان سیاسی را در یابید

ای هموطن !ای دوست !ای ایرانی !ای انسان
زندانیان سیاسی ما با هر ایده وعقیده ای نماد رنگارنگی  وتنوع افکاردر جامعه ایرانند. بهائیان ;طرفداران پادشاهی مشروطه; سبزها ;منکران خدا ;مجاهد ;جبهه ملی; دانشجو; کارگر; وکیل ;معلم ;فعال اجتماعی ;روزنامه نگار ونویسنده وفیلمساز وخواننده ; بازیگر سینما ;کرد ولروبلوچ و آذری همه وهمه به نوعی در بند این حکومت خونریز وجنایتکار اسیرند. دلهای آنها همه برای آزادی می تپد ولی هر کس به روش خود برای آن تلاش می کند .همه می دانیم که در زندانهای رژیم چه بر سر نوع انسان می آورند وچه ها که  نمی کنند.زندانیان سیاسی برای بدست آوردن حقشان  با اعتصاب با اعتراض با فریاد آنچه در توان دارند را انجام می دهند. چشم امید پدران ومادران وفرزندان این زندانیان بی دفاع که هر چند زمانی مورد هجوم ویورش این ناکسان و انیران قرار می گیرند به مردم خاموشی است که  بی تفاوت از کنارشان می گذرند وهیچگونه عکس العملی نشان نمی دهند.
ما نیز همانند زندانیان در بند دارای عقاید وتفکرات مختلفی هستیم ولی متاسفانه هر کدام برای منافع حزبی وگروهی خودمان تلاش و زندانیان را بر اساس حوزه های فکریمان طبقه بندی می کنیم .بعضیها را وقتی مصلحت باشد به یاد می آوریم ووبعضی را وقتی به مصلحت نباشد از یاد ها می بریم. ولی در اصل آن چیزی که در این بین حتما فراموش شده ایران و انسانهایی است که شاید در فردای روزی فرزندان من وشما هم در میان آنها جای گیرند.
باید بدانیم که درآینده ایران آزاد می توان در مورد حزب وگروه واعتقادات خودمان در محیطی انسانی ومتمدنانه بحث کنیم ونتیجه را در رای گیری و رفراندوم تجربه کنیم ولی آنچه الآن در حال حاضر مهم است نجات ایران از این گردابی است که در آن گرفتار شده است و نیزانسانهایی که تقریبا هر روز بر سر دار می روند ویا به اسارت برده می شوند.
با هر نظر وایمانی که هستیم تنها وتنها به ایران بیاندیشیم که فردا دیر است واین شوخی نیست. دنیا تصمیم خودش را گرفته و ما می دانیم این حکومت غیر ایرانی هم برای نجاتش حاضر است ایران را به آتش وخون بکشد. بیایید با هم باشیم با حفظ آرا وعقایدمان. با خودخواهی ایران آزاد نمی شود باید همتی کرد وازمنم کردنها گذشت.به یاد داشته باشید که زندانیان ما هم رنگانگ می اندیشند ودر ایران آزاد نیز این رنگارنگی بسیار زیباتر خواهد بود. باید برای آزادی جنگید که حتی مخالف من هم بتواند حرفش را بزند . ایرانی را می بینم که فرزندان من وشما فردوسی وبابک وآرش را سرمشق زندگی خود کنند و به افکار هم احترام بگذارند .ایران امروز اسیر است وباید نجاتش داد. بر عهده من وشماست که نگاه مان را دوستانه ترو پر مهر تر کنیم و دستانمان را بهم حلقه کنیم تا خودمان را نجات دهیم. بهم احترام بگذاریم حتی اگر از عقاید هم خوشمان نیاید درپایان کلیپی را مشاهده خواهید کرد که خود تهیه کرده ام به یاد همه زندانیان در بند با هر نظر واندیشه با صدای زیبای داریوش عزیز که همیشه برای ایران وایرانی خوانده است.اینها نمونه ای از صدها زندانی سیاسی در ایرانند  به عکسها به دقت نگاه کنید وببینید که همه آنها با هم عقایدی متفاوت دارند ولی در پنجه یک دشمن اسیرند
 اگر من وتو ما بشویم....
 به امید آزادی ایران وزندانیان سیاسی


Sunday 20 November 2011

ایران به چه می اندیشی!!

ایران چه تنهایی !چه غمگینی!
چه بر تو و خودمان کردیم تنت را زخمی دلت را خون ولی همچنان برایمان مادری مهربانی.هرکس برای سرت و برای گذشته ات قیمتی تعیین می کند .هرکس خود را برای رهبریت و برای در دست گرفتنت برحق می بیند ولی باز هم این تویی که همچنان محجوبانه به این بازیها نگاه می کنی.
آنان که برای نابودیت نقشه ها در سر داشتند ودارند و برای پاره پاره کردنت توطئه ها در چنته دارند بارها در طول تاریخ با پوست ووروحت احساس کردی وهمه را پشت سر گذاشتی صادقانه قلبت را برای همه باز کردی ولی دشمنانت بیرحمانه آن را دریدند وتو دوباره آن را به  هم پیوند دادی. بوی خاکت را در هوایت بر مشام آن کسانی که دوستت دارند سخاوتمندانه ومعطرپخش می کنی تا بیشتر عاشقانه بر تو بنگرند وبا تو به زندگی ادامه دهند. چه مغرور بودی روزی که در دل تو فرزندانی برومند همانند رستم وسهراب وکورش وداریوش زاده وپرورانده شدند و آرشها برای حفظ مرزهایت جان در کمان کردند واز خون سیاوشانت  لاله ها  گلگون شد. واین روزگار چه بد گونه با تو رفتار کرد. 
آیا روزی را می توانستی تصور کنی که عربان بیابانگرد به خاک پاکت نزدیک شوند وزنان ودختران وفرزندانت را به بردگی کشند وتجاوز کنند و سرها وزبانها بریده شود و مردان پهلوانت به  خواری وذلت کشیده شوند واز خون پاکشان سرتاسر خاکت  بوی خون دهد؟ تمامی ثروتت را به غارت ببرند ومدعی حاکمیت بر تو شوند وخونهای بابکها وابومسلمها و...برای بازپسگیری تو بر دلت بریزد؟ آیا روزی را می دیدی که وجودت از آن همه جلال وشکوه وبزرگی تکه تکه شود وبرای یک سفر شاهانه به اروپا به مبلغی ناچیز فروخته شود و پولش برای عیش وعشرت چند بی وطن مصرف شود ولی این باز تو بودی که هنوز گریان ونگران همان خاک ازدست رفته وتکه های بدنت بودی وهستی.آیا روزی را فکر می کردی که مردمی از درون  و وجود تو عقل فروخته شوند واز متفکرانش گرفته تا عامی ترینشان بدست خودشان عاملان فروپاشی تو بشوند؟ همان فرزندانی که همیشه به آنها مغرور بودی وبه آنها می بالیدی و آغوشت را با مهر برایشان می گشودی و در همه سختیها و دشواریها پشت وپناهشان بودی؟ ولی نمی دانستی که همانها دشمنان پنهان نا آگاه وآگاه  تو هستند. تنها از این میان چند تنی از جگر گوشگانت فقط به تو می اندیشیدند. ولی در آن همهمه وهیجان کاذب صدایشان به گوش همه نرسید آنها را خفه کردند وکشتند وفراری دادند بختیار وفرخزاد وشرفکندی ...تنها بودند در میانه خیل مشتاقان نابودی تو .دوباره دشمنان تو را به آتش حسادتهایشان سوزاندند وتاریخ را تکرار وتکرار کردند ساکت ماندند تا زنانشان را برای همان عربها هدیه ببرند وفرزندانشان را بر بالای جراثقالها اعدام کنند خاکت را با بی خیالی وبی احساسی به بیگانگان واگذار کنند وتو هر روز زخم دار تر وتیره روز تر شدی. حال که زمانه همان فرزندانت را که به گوشه ای دوراز مادر مهربانش افکنده باز هم به بیراهه می روند بازهم به تو نمی اندیشند به خودشان  و به حزبشان  و به منافع گروهیشان و به شهرتشان و به پولشان و به امکاناتشان می اندیشند. ایران و میهن معنایش را برایشان از دست داده است. تو دیگر در آنها نیستی. نمی خواهند ببینند که فقط فریاد می زنند وهوار می کشند. بی آن که بدانند برای چیست و برای کیست چون هدفشان تو نیستی خود خودخواهی هایشان است وبس.
 و این باز تو هستی که صبورانه به آنها می نگری وبه سبکسریشان خون می گیریی. می دانی روزی خواهد آمد که فرزندانی از دل تو زاده خواهند شد که فقط به تو بیاندیشند ودیگر هیچ وبرای تو بجنگند و دیگرهیچ. با هم برای تو فداکاری کنند و از همه چیزشان بگذرند ودیگر هیچ و در آن روز تو دوباره سر فراز خواهی شد و زخمهایت ترمیمی دوباره خواهد یافت و بر زبان ملتت سرود ای ایران ای مرز پر گهر  جاری خواهد شد. دوباره پرچم زیبای سبز وسفید وقرمز همراه با شیر پر قدرتش بر فراز کوه های  البرز وسبلان  وزاگرس بر افراشته می شود وزندگی جریان خواهد گرفت  وروحت شاد و گشاده خواهد شد. این تصور تنها روزنه امید توست تنها به آن روز می اندیشی که فرزندانت با ر دیگر به مادرشان به وطنشان بیاندیشند و دیگر هیچ. 

Thursday 10 November 2011

آیا اگر ما مردم حضور داشته باشیم جنگی اتفاق می افتد؟


وقتی حرف از جنگ پیش می آید به یاد خاطره ای می افتم در سالهای اول دبیرستان در شهری دور از سرو صدای  آنچنانی جنگ. در اتوبوسی بودیم با دوستان هم مدرسه ای و مشغول حرفها وشیطنتهای نوجوانی . ولی ناگهان صدای خیلی عجیبی از جلوی اتوبوس آمد تقریبا همه ساکت شدند .اول فکر کردیم که شاید یک صدایی از طرف پسرها ی هم سن وسال ماست که برای اذیت کردن دخترها وجلب توجه کردن از خودشان در می آورند وچون ته اتوبوس بودیم آنچنان دیدی هم به صندلیهای جلو نداشتیم زیاد پیگیر نشدیم . بازهم مشغول به حرف زدن شدیم که آن صدا با آهنگ بلندتری تکرار شد .ولی باز هم همه ساکت شدند .سکوت در اتوبوس داشت من را بسیار کنجکاو کرده بود.همه فقط بهم نگاه می کردیم ولی نمی دانستیم در جلو اتوبوس دارد چه اتفاقی می افتد .در ایستگاه که اتوبوس ایستاد مردم بیشتری پیاده شدند وما هم توانستیم تقریبا به جلوی اتوبوس نزدیک شویم وتازه آنجا با منظره ای روبرو شدم که تنم را لرزاند وهنوز که سالها از آن دوران می گذرد  و به یادش می افتم منقلبم می کند .پدر درمانده روستایی در کنار پسری تقریبا 18 ویا 19 سا له که مرتب صداهای عجیب وغریب از خودش در می آورد سعی می کرد فرزندش را ساکت کند ولی مثل اینکه او نمی فهمید ویا از چیزی رنج می برد و نمی توانست خواسته خودش را بفهماند .درد ورنج را در دیده پدر می دیدم ولی انگار کاری بیشتر از این نمی توانست بکند .منهم که این کنجکاوی داشت دیوانه ام میکرد نزدیکتر رفتم  واز پدر پیر پرسیدم پدرجان چی شده تصادف کرده ویا اتفاقی افتاده ؟ که جوابم را خیلی آرام ومتین داد نه دخترم توی جنگ اینطوری شده وقتی که فرمان حمله بهشون دادن دوستش جلوی چشمش ترکش خورد و سرش از بدنش جدا شد و دیده که تن دوستش تا چند قدم بدون سر جلو رفته وبعد افتاده روی زمین. حالا شوک شده واز جبهه آوردنش اینجا منهم دارم می برمش خونه نمی دونم چه جوابی به مادرش بدم .من که خشکم زده بود نمی تونستم حتی پلک بزنم .فقط اتوبوس ایستاد و پدر پیر با سختی پسر جوانش را از اتوبوس پیاده کرد.من ماندم یکدنیا غم و بغض. به خانه که رسیدم حال وهوای من خیلی بهم خورده بود حتی حال نگاه کردن به کتابهای جامعه شناسی را که خیلی بهش علاقه داشتم را نداشتم .تلویزیون را باز کردم ودیدم آهنگران با آن صداش نخراشیده اش دارد برای بازار گرمی جبهه ها سرود می خواند جوانان کم وسن وسالی که همه شان در مدرسه ها مغز شویی شده بودند در کاروانها روانه جبهه ها می شدند وبعد صحنه هایی از این بچه ها  که  یکی یکی در صف می ایستادند تا یاد بگیرند چگونه مین خنثی کنند مثل یک صحنه ترسناک جلوی چشمان من رژه می رفت.  غرض من از نوشتن این مطالب  این نیست که بخواهم جنگیدن سربازان وجان بر کفانی که بی محابا جان خود را در راه میهن از دست دادند را به زیر سوال ببرم اصلا .وقتی مسئله میهن وکشور در میان باشد همه باید در این راه لباس رزم را بر تن کنند .جنگ ایران وعراق تا زمان آزاد سازی خرمشهر دفاع از میهن بود ولی بعد از آن دیگر فقط هدف نابودی نسل جوان ونابودی کشور و محکم کردن پایه های حکومت  فاشیست و خونریز جمهوری اسلامی  وباز گشودن دست حاکمان مذهبی در اعدامهای سالهای 60 تا 67 بود.
حالا هم بعد از این سالها دوباره عده ای بی وطن  با یاری بیگانگان نقشه ویرانی باقیمانده های ایران را در سر می پرورانند .کشورهایی که دست همکاریهایشان وهمراهیهایشان در به زنجیر کشید ن جوانان ما حتی در مقاله های روزنامه های خودشان خوش درخشید. فروش اسلحه  های مجاز وغیر مجاز برای سرکوب حرکتها وتحصنها واعتراضات داخلی  وخرید نفت در روی دریا بطور غیر قانونی البته با فریاد در بلندگوهای تحریم .چشم بستن بر روی اعدامها وعدم حمایت از ملت ایران در هر جایی که صدایی از آنها شنیده می شد (البته به جز مواردی خاص که منظور نظر اهداف خودشان بود .دادن جوایز چپ وراست چند میلیونی به افراد بخصوص در مراسم مختلف برای حمایت از آن جریانات خاص اصلاح طلبی ) همه نمونه هایی از عدم حمایت مردم توسط این حکومتها در طول تاریخ 32 ساله می باشد .
آنچه که مهم است  اخبار ومقاله های مختلف چه در روزنامه های ایرانی وغیر ایرانی همه حرف از شروع یک طوفان می کنند . من متاسفم از اینکه بیایم ودر اینجا از حضور بی رنگ اوپوزسیون  صحبت کنم که واقعا نمی دانم باید دیگر چه بر سر این مرز وبوم بیاید که آقایون وخانومها از جایشان تکانی بخورند. از خودمان مردم بیشتر مایوس هستم نه اشتباه نکنید از مردم داخل ایران نه از مردم هموطنم که به خاطر شرایط وحشتناک داخل ایران به خارج رحل اقامت گزیده اند ودر ساحل امن وامان زندگی می کنند.من موقعیت ملت خودم در داخل را کاملا می فهمم وتا همین جا هم که توانسته اند از این همه سرکوب و یوغ استعمار واستثمار جان بدر ببرند وخود را حفظ کنند ومبارزات مدنی خود را کم و بیش دنبال کنند کلاه احترام بر می دارم . ولی مردم ایرانی خارج از کشور که اینگونه راحت زندگی می کنند (البته منظور من  کنترل حکومت ونظام امنیتی است) چرا این گونه ساکتند ؟مگر این مملکت از آن شما نیست ؟مگر شما در طول جنگ صدمه ندیده اید؟ مگر هنوز ویرانیها را در آبادان وخرمشهر نمی بینید ؟مگر هنوز که هنوزه است ما اثرات بمبهای شیمیایی را بر بدن نحیف  کودکان و زنان وسربازان این مملکت نمی بینیم ؟خساراتی که به اقتصاد  وپایه های فرهنگی این مملکت زده شد را نمی بینید؟ به خدا کار ساده ای است اگر یادتان رفته سر کوچکی به کامپیوتر های خانه هایتان بزنید وعکسهای دوران جنگ را مروری کنید. آیا شما بازگشت به همین دوران را می خواهید اینهمه بی احساسی شما مردم برای چیست ؟اگر از گروه و دسته ای خوشتان نمی آید در کنار آنها نشستن واختلافها را کنار گداشتن بهتر است یا اینکه ملت ایران را در این وضعیت قرار دادن می تواند جوابی برای این خودخواهیهای شما باشد؟ خوشی داشتن وزندگی خوب داشتن وبدور از جنگ زندگی کردن خواست هر انسانی است ولی چرا ما چشمانمان را بر روی انسانیت بسته ایم و فقط به فکر خوشی وراحتی خودمان در این ینگه های دنیا هستیم .ما وشما هر کاری کنیم در دید اینها یک ایرانی هستیم . خدا نکند روزی را که پای یک سرباز آمریکایی ویا انگلیسی به خاک میهن من وشما باز شود. مطمئن باشید که ما هم در این کشورها آب خوش از گلوهایمان پایین نخواهد رفت  .اگر خون یکی از این سربازان در خاک ما ریخته شود دیگر شما هم رنگ آسایش را نخواهید دید. با چه تضمینی می خواهید فرزند خود را در مدرسه ای بگذارید که پدرش ویا مادرش الان در خاک ما در حال جنگ است ؟ آیا اگر پدر ویا مادر دوست فرزند شما در این جبهه کشته شود آیا دیگر می توانید فرزند خود را با همان امنیت و آسایش قبلی به این مدرسه بفرستید  ویا برعکسش را هم می توانید تصور کنید اگر یکی از اقوام شما در این بمب اندازیها کشته شود شما چه عکس العملی با مردم کشور میزبانتان خواهید داشت؟ با همسایگان خود چکار خواهید کرد ؟هنوز هیچ جنگی اتفاق نیافتاده یک رستوران در آمریکا یک تصویر راسیستی بر دیوارش گذاشته است .حال ببینید بعد از اعلان جنگ چه خواهد شد.
 ای مردم  ای انسانهای ایرانی این تنها یک مثال بود مثالی بسیار ساده ولی واقعی.من بعنوان یک زن ایرانی از شما مردم خارج نشین با هر ایده ونظر وگروه وحزبی که هستید التماس می کنم بیایید با هم بر علیه جنگ وحکومت جمهوری خون وجنون که هدفش نابودی میهن ماست هم صدا فریاد برآوریم .درهر کجا که هستید اعتراض کنید .ما در کشورهای خودمان با تظاهرات هزاران نفره خود می توانیم نگاه جهان را به طرف حمایت از مردم ایران بکشانیم .همبستگیهای ما از هر جناح وحزبی می تواند نشاندهنده این باشد که ما همه هدفمان نجات ایران است وبس. خودخواهیها ودروغ ورزیها و کینه ورزیها در این دوره خطیر ما را به جایی نمی رساند .اگر ما همبسته نشویم بزرگترین بازنده جهان خواهیم بود .زمان ووقت بسیار تنگ است بیاندیشید .چون ما باید جوابگوی نسل بعد از خود باشیم . بیاندیشیم که نیاکان ما با چه مرارت وسختیهایی این مملکت را حفظ کردند تا بدست ما برسد . نگاه مردم داخل ایران به همت ما مردم خارج کشور است .باور کنید که قدرت ما فرای همه چیزهاست .دولتها ی دنیا چقدر هشدار بدهند که اگر شما نباشید ما وارد عمل خواهیم شد. وقتی از ما حرکتی نیست آنها وارد صحنه می شوند و برای ما تصمیم می گیرند تا ما نباشیم وحضور خودمان را اعلام نکنیم  فایده ای نخواهد داشت .امیدوارم که زمان را به یاد داشته باشیم از هر کجای ایران هستید به هر چه اعتقاد دارید به ملت ایران وبه ایران بیاندیشید
پاینده ایران وایرانی   

Saturday 5 November 2011

برای تمام لیلاهای پر پر شده کشورم

دلم امشب گرفته بود. خیلی وقت بود که تصمیم داشتم یک فیلمی برای زنان شهید ایران که  در این 32 سال به پای جوخه های اعدام رفته بودند بسازم که امشب موفق به تمام شدنش شدم .ولی بازهم خیلی ناراحتم چون عکسهای زیادی از این عزیزان در اختیارم نبود.من را باید ببخشید اگر تصویری در میان نیست .برای هرکدام از این عکسها کلی گریستم وقتی فکر می کردم که بعضی از اینها حتی به سن 18 سالگی هم نرسیده بودند وبه آغوش گرم مادر وپدر خود محتاج بودند وچه لحظات ترسناک وهراسناکی را تا لحظه به آغوش کشیدن مرگ  بدنبال کشیدند بر خودم می پیچیدم .کسانی که با گلوله های دژخیمان ویا زیر شکنجه ها وتجاوزویا از فشارهای حکومت ویا دوری از میهن دست به خودکشی زدند که خود نوعی اعدام به حساب می آید.اعدام همیشه برای من منظری زشت ونکبت بارداشته ودارد .تا وقتی که کوچک بودم معنی ومفهوم مرگ برای من وجود خارجی نداشت .ولی بعد از آن حرکت شوم 57 یادم هست برای اولین بار کلمه اعدام هویدا را از زبان پدرم شنیدم ونمی فهمیدم که اعدام یعنی چی؟ ولی ما قربانیان زنده انقلاب پدر مادرهایمان خیلی زود با این کلمه مانوس شدیم خیلی زود .چون آنقدر اعدام شدند وشدند تا فهمیدیم که معنی اعدام ویا جان کندن یعنی چی.این کلیپ هر چند کوتاه راساختم با آهنگی که همیشه با آن خاطره داشتم ودارم .امیدوارم که روان وروح این عزیزان که به پای جوخه های اعدام کشیده شده آرام بگیرد وبه آرامش ابدی دست یابد .ولی بدانید که ما تا زنده ایم برای شما عزیزان که به ناحق اعدام شدید خواهیم ایستاد .شما برای ما سروهای ایستاده بودید وهستید
پاینده ایران وایرانی
جاودان راه آزادگان

دوستانی که نمیتوانند در این قسمت ویدئو کلیپ را مشاهده نمایند لطفا به لینکی که در زیر آمده مراجعه نمایند
http://www.youtube.com/watch?v=QV5N3jNUolc

Saturday 29 October 2011

آقای واحدی کجای کارید؟


آقای واحدی شما کجای کارید!؟

سخنان شما را در کلیپ پاسخ به خانم کلینتون دیدم واز بسیاری از نکاتی را که شما در صحبتهایتان خطاب به خانم کلینتون گفتید بعنوان یک ایرانی که یکی از مخاطبین شما هستم شنیدم . واز خیلی قسمتهای صحبتهایتان متاثر و متعجب شدم. .بگذارید سنگ اول را با شما هموطن در اول انتقاداتم از شما وا بکنم. من بعنوان یک زن ایرانی که عاشقانه میهنم را دوست دارم با هرگونه دخالت خارجی وحمله کشورهای ناتو وغیر ناتو وعربی وغربی به کشورم مخالفم و با هر کس که در این راستا همراهی وحرکتی داشته باشد مبارزه می کنم .این میهن متعلق به ما ملت ایران است وبس.شما در اول صحبتتان گفتید که کشور آمریکا به جنبش سبز بدهکار است و باید این بدهکاری را پس بدهد .من از شما یک پرسش دارم چرا شما فکر می کنید که کشورهایی که همه منافعشان در طول این انقلاب که حتی  در تحریک ومتولد شدن آن نقش به سزایی داشته اند باید به مردمی بدهکار شوند که خود همین قدرتها سعی در خاموش کردن ملت آن داشته ودارد ؟ چرا فکر می کنید که در زمان  ریاست جمهوری آقای کارتر درد حقوق بشر آنچنان به ایشان فشار آورده بود که تاب وتوان در برقراری حقوق بشر در ایران نان شب وروزشان شده بود. وبیش از بیش به دولت وقت آن زمان فشار وارد می کردند و چرا در زمان کشتارهای سالهای 60 تا 67 ویا کشتار مردم در کردستان وترکمن صحرا وبلوچستان سکوت را پیشه خود می کند ؟خودتان خوب می دانید این حکومت بهترین حکومت برای کشورهای غربی وبخصوص آمریکا در منطقه است. کدام کشور ویا کدام حادثه در منطقه خاومیانه می توانست اتفاق بیافتد که بتواند منطقه را همیشه در یک حالت بحرانی وجنگی نگهدارد وآن انقلاب شکوهمند اسلامی بود که توانست به این معضل کمک کند. چه کسی می توانست آنچنان در منطقه رعب ووحشت بوجود آورد که آمریکا بتواند با در دست داشتن سند عدم امنیت و اطمینان ناوهای خودش را در خلیج فارس برای نزدیک به32  سال در این منطقه به حالت آماده باش قرار دهد وتمامی کشورهای منطقه خلیج فارس از ترس حمله ایران خود را با اسلحه های خریداری شده از غرب تا دندان مسلح کنند. کدام کشور میتوانست جنگ بین اعراب واسرائیل را این چنین داغ نگهدارد که جمهوری اسلامی توانست در منطقه این وظیفه را بر دوش بگیرد ودر جهت رادکالیزه کردن سیاستهای اسرائیل حرکت کند و مردم فلسطین را آواره تر و بدور از دسترسی به صلح نگهدارد. تا حماسیها وگروههای تروریستی در لبنان از پول ملت زجر کشیده ایران فربه تر از آنچه که بودند شوند..این حکومت بطور مخفیانه از تمامی این کشورها تسلیحات و مهمات ووسائل سرکوب ملت ایران را می خرد وبه روز می کند . تمامی منابع وذخائر زیر زمینی و مالی وتاریخی ما بدون هیچ کنترلی به بانکها وموزه ها وجیبهای سرمایه داران این کشورها می رود .تمامی نخبگان ما دسته دسته به این کشورها پناهنده می شوند تا بتوانند حداقل یک زندگی با امنیت داشته باشند. حالا من از شما میپرسم چرا فکر می کنید که اینها به ملت ما بدهکارند؟اینها از این حکومت دارند بهترین سود واستفاده را می برند چرا فکر می کنید که باید به فکر تعویض این حکومت باشند ؟آقای اوباما وقتی به سمت ریاست جمهوری رسیدند در مراسم قسم خوردن ایشان هیچوقت صحبتی از  حمایت از ملت ایران وحمایت از جنبشهای مردمی کشورهای دیگر نکردند. ایشان برای ملت آمریکا وحفظ منافع آمریکا قسم خوردند پس نمیدانم ایراد گرفتن شما از ایشان ودولت ایشان برای چیست؟ شما در طلبکاری دومی که مطرح کردید گفتید که کشور آمریکا با کشورهایی مثل چین وروسیه که به ایران در جهت فروش وسائل سرکوبگر کمک ویاری می کنند  برخوردی نمی کند.آقای واحدی چرا فکر می کنید که  کشور آمریکا باید منافع خودش را به منافع ملت ما ترجیح بدهد؟ وقتی قراردادهای بسیار کلان با چین وروسیه در تمامی زمینه ها دارد وحتی صدای حقوق بشرش برای تعداد اعدامهای چین در بروبیا وهیاهوهای اقتصادی فراموش می شود چه انتظاری می توان از آنان در مورد حقوق ملتمان داشت؟ چرا فکر می کنید آمریکا باید بر روی یک احتمال شرط بندی کند ؟شما در بخشی از سخنانتان از مصاحبه آقای کروبی گفتید که ایشان گفته اند که کشورهای غربی باید صدای مردم ایران را به گوش جهانیان برسانند .خوب در جواب خانم کلینتون من به شما جواب می دهم که صدای آمریکا وبنگاه سخن پراکنی بی بی سی برای همین روزها درست شده است که صداهایی البته به نظر من مشکوک را در این لحظات حساس به گوش جهانیان برسانند .مکانهایی که سر در آخور بودجه های دولتی آمریکا وانگلیس  وسر در آخور بنیادهای لابیگر نیاک ونیپاک وغیره که دیگر لازم به سخن در این باره نیست دارند.چون آقای حسن داعی در این باره بسیار روشنگری کرده اند. آقای واحدی  شما در قسمتی دیگر از صحبتهایتان به نقش آقای کارتر در انقلاب اسلامی ایران اشاره کردید که واقعا اظهر من الشمس است .حرکت بشر دوستانه آقای کارتر در آن زمان نه بخاطر این بود که دلش برای ملت ایران در زیر شکنجه ویا زندانهای زمان شاه سوخته بود بلکه مسئله ومشکل نفت بود شما را رجوع میدهم به یکی از آخرین سخنرانیهای شاه در مورد نفت واستخراج آن وتولیدات داخلی .امیدوارم که بدون غرض وبغض وکینه نسبت به رژیم گذشته این بخش از سخنرانی را گوش دهید وببینید که چگونه حقوق بشر آقای کارتر ناگهان دردش گرفت .چرا الآن آقای کارتر نسبت به نقض حقوق بشر سخنی نمی گویند یا اینکه سرشان به اسلامیزه کردن انتخابات کشورهای منقلبه عربی گرفتار است . ولی در مورد اینکه آقای کارتر بیاید ونظارت کند بر انتخابات در جمهوری اسلامی من هنوز منظور شما را نمی فهمم ؟مثل اینکه  شما شعارهای مردم را در خیابان نادیده گرفته اید وخود را به آن راه می زنید  مثل آقای کدیور ؟آقای واحدی مردم در خیابان فریاد آزادی ومرگ بر ولایت فقیه وجمهوری ایرانی را سر دادند. مردم ایران در این حرکت  یک خط بطلان بر حکومت اسلامی کشیدند .بسیاری از مردمی که به خیابانها آمدند نه برای گرفتن رای بلکه برای پس گرفتن مملکتشان از دست اشغاگران بود  که خون دادندو شکنجه شدند در زندان ماندند ویا اعدام شدند ویا فرار کردند.شما وقتی اینگونه سخن می گویید یعنی که به ساختار حکومت اعتقاد دارید وفقط به جابجایی افراد می اندیشید  واین یک محال است چون جمهوری اسلامی با بسیاری از دلایل قادر به داشتن یک حکومت نیست چه از اسمش گرفته که دارای تناقض است وچه از حکومت داری سردمدارانش که در این 32 سال به خوبی نشان دادند که چه بودند وچه کردند.امیدوارم که در این وانفسایی که ما گرفتارش هستیم بیشتر به سخنانی که میزنیم بیاندیشیم .چشممان به محبت گرفتن وکمک گرفتن از کشوهایی که منافعشان در داشتن وحفظ این چنین حکومتهایی است نباشد. دست بر روی زانوی خود بگذاریم به قدرت خودمان ایمان بیاوریم  چون قدرت یک ملت با لاتر از همه چیز وهمه کس است.
با سپاس
یک زن ایرانی عاشق ایران