Monday 27 June 2011

ما برای ایران چه میخواهیم بکنیم؟


فقط یک کلمه وآن بدست آوردن آزادی است .پس همه میدانیم چه میخواهیم آیا باید در این میان برای ما شخص وگروه ودسته ای مطرح باشد؟ من در این میان با هر کس که برای آزادی ایران میجنگد همراه خواهم بود حتی اگر از ریخت وقیافه اش خوشم نیاد
چون در ایران آزاد من جای برای همه هست من کسی را از کسی جدا نمیکنم چون مردم را دارای عقیده وفکر میدانم وبرایشان احترام قائلم به همه احزاب وگروهها در روز آزادی ایران ومبارزات گروهی بسیار باور دارم . منشور حقوق بشر وسخنان کورش بزرگ برای من سرمشق و هدف است وبرای آن ایستاده ام تا آخر تا مخالف من حق حرف زدن داشته باشد .پس بیایید هر روزمان را روشن تر وهدفمندتر شروع کنیم .دستهایمان را بهم پیوند دهیم و از تهمت زدن وتفرقه پرهیز کنیم .هر روزمان را برای دشمنان به شبهای تاریک آنان تبدیل کنیم . بیایید برای یکبار هم شده همتی کنیم و در هژده تیرماه با هم در کنار هم دشمن دژخیم را از میهن بیرون برانیم فقط یادمان باشد ایران هدف است نه هیچ چیز وهیچ کس
پاینده ایران وایرانی
http://www.facebook.com/home.php?sk=question&id=222142904485026&qa_ref=na&ref=notif&notif_t=question_answer

Wednesday 8 June 2011

ایران در خطر است

شاید هر روز این کلمه را می شنویم شاید هم تکرارش برایمان  کسالت بار هم شده است. چون ما ایرانیها همیشه منتظر یک نجات دهنده غیبی هستیم کسی بر روی اسب سفید بیاید و کاری کند و ما هم چه خوب چه بد راه بی افتیم دنبالش. ببینید میخواهم چیزی بگویم شاید خیلی ها خوششان نیایید وشاید هم خیلی ها این موضوع را می دانند ولی  بی تفاوتند. این مشکلی که ما مردم دست به گریبانش هستیم بی پرنسیبی ماست..ما ملتی هستیم که بخاطر رسیدن به آن چیزی که می خواهیم تلاشی نمی کنیم سعی می کنیم خودمان را به جریاناتی که پیش میآید متصل کنیم تا بعد ببینیم چه می شود این مسئله هم مربوط نه به جریان سبز می شود نه به جریان انقلاب 57 نه به قبلترش . این مسئله مربوط می شود به قرنها پیش از ما . مثلا در زمان ساسانیان ما همینطور که الان گرفتار حکومت مذهبی بودیم آن موقع هم همین بساط را داشتیم مردم ما خسته از دخالت مذهبیون در مسائل شخصی و زندگی روزانه خود دست به دامن دشمنی شدند که بدتر از حکومت زمان خودش بود وقتی دروازه های کشور بر روی اعراب با خیانت خود موبدان یکی یکی گشوده می شد مردم فکر نمی کردند که به جایی برسند که این مذهب جدید از کله هایشان مناره بسازد و زنان وبچه هایش را به بردگی  و کنیزی و غلامی ببرد. مثال دیگر من حرکتهای دیگر ایرانیان برای نجات مردمشان از دست مذهب اعراب تازه به حکومت رسیده بود که هرکدام از این مبارزین با آویختن به مذهب به جنگ مذهب رفتند و هر کدامشان به نحوی شکست خوردند. بعد میرسیم به انقلاب 57 که  آنهم گونه ای از همین رفتار بود چرا که روشنفکران به اصطلاح عاصی آن زمان به زیر دامن آقای خمینی پناه بردند و برای رسیدن به مقاصدشان چشمهای خود را بستند. چرا که می خواستند به حکومت مورد نظر خودشان برسند. ولی دیدیم چه شد که تا الان هم از این مصیبت سه نسل چوب می خورند و جالب است  که حتی یک عذر خواهی هم به این ملت نمی کنند وبعد می آیند ومی گویند که انقلاب را از ما دزدیدند. .ولی اینها را گفتم برای اینکه برسم به این داستان جنبش سبز آقای موسوی. .چرا که وقتی بعد از آنهمه جوشش و جنبش و حرکت و سرکوب و زندان و شکنجه وغیره  به آن حرکت نگاه می کنم هیچ تفاوتی با آن ماجراهایی که در بالا برایتان گفتم نمی بینم. .مردم در اینجا بدنبال سرنگونی حکومت و حکومت ایرانی بودند ولی رفتند به زیر عبای آقای موسوی که خواهان حفظ نظام و برگشتن به دوران وحشت وکشتار آقای خمینی بود. اینجاست که میگویم  امثال اقای موسوی و یا سبزها به هیچ وجه مقصر نیستند بلکه این بی پرنسیبی مردم ماست که برای رسیدن به مقصود خود به هر چیزی و هر جایی دخیل می بندند. داستان سبزها که بسیاری آنها را نقد می کنند که بسیار هم خوب است تنها زمانی نتیجه میدهد که به اشتباهات خود نیز بنگریم. این انگشت اشاره قبل از آنها باید به تک تک ما برگردد که آیا ما خودمان چه کرده ایم وچه میخواهیم ما به چه اصولی پایبندیم وچه اصولی را نمی پسندیم ؟آیا دروغ گفتن و یا همان دروغ مصلحتی باب آقایان مذهبی باید روش ما باشد و یا نه؟ و یا باید در کارمان درستی و راستی را باب کنیم و بدنبال رهایی اول خودمان از بند زشتیها باشیم ؟من به اندازه عمری که داشته ام همیشه دیده ام که وقتی از انقلاب 57 صحبت می شود می گفتند این انگلیسیها و یا کارتر باعث انقلاب شدند. همیشه دست پنهان بیگانه در هر کاری که در مملکت من میشد ومی شود وجود داشته است و این حس برای من بوده که پس این عکسها و این حرکت میلیونی که در زمان انقلاب وجود دارد چیست؟ پس ما در این وسط کجای ماجرا هستیم؟ آیا این یک بی حرمتی به ما ملت نیست که ما نقش خود را دست کم می گیریم و همه چیزو هر چیز  کسان دیگرند که تصمیم گیرنده برای شما و ما بوده اند و هر وقت خواسته اند ما را به خیابان کشیده اند و هر وقت نخواسته اند به خانه هایمان پسمان فرستاده اند؟ من در این چند سال با مطالعات محدودی که کرده ام متوجه شدم که  ملت ما به علت عدم شناخت از تاریخ و حتی خودشان به راحتی تحریک میشوند و این میتواند هسته اصلی انگشت گذاشتن کشورها ی بیگانه باشد و مردمی که از خود و تاریخش اطلاع ندارد به راحتی در هر چاله و چاهی که برایش کنده اند می افتد..ما اگر از شرایطی در محیط اطرافمان ناراحتیم بجای ریشه یابی سعی در پاک کردن صورت مسئله می کنیم. چرا که برای ما حل مشکل زمان بر بوده است..ببیند من می خواهم به یک مسئله بزرگی اشاره کنم کمی خودمان به خودمان ایمان بیاورم. ما ملت پرقدرتی هستیم و باید به خودمان باور کنیم به تمامی استعدادها و آن چیزی که میتواند ما را به گرد هم در بیاورد ایمان بیاوریم. اگر ما تمامی مسائل قومی  و حزبی  و گروهی خود را برای کشورمان کنار بگذاریم و بر گرد یک محور و آن ایران جمع شویم از دروغ  و ریا بپرهیزیم  و از گرد کسانی که از  ما  می خواهند بر سر محورهایی که باعث دور شدن گروههای دیگر میشود پرهیز کنیم. ایران در خطر است و اگر نجبیم ایران از دست می رود..کشورهای دیگر در پی منافع خودشان هستند مسلم است که بدنبال حمایت از حرکتهایی هستند که منافع آنها را تامین کند. ولی  پرسش من این است ما چه می خواهیم ؟آیا ما بدنبال ماندن و اصلاح جمهوری اسلامی هستیم و یا دنبال یک حکومت سکولار ؟بیایید موضع خود را مشخص کنید تا ایران از دست نرفته. حرکت ما می تواند برای آیندگان درسی باشد. ملتی که با همت و بازگشت به خویشتن توانستند کشورشان را از وجود انیران خالی کنند..ما احتیاج داریم که به ایرانی بودن خود باز گردیم . ایرانی بیاموز از گذشته درس بگیر فکر کن و بعد عمل کن.  بدان که موفق خواهی شد اگر به خود ایمان بیاوری ما به یک ایرانی نو  وتازه احتیاج داریم و اینهم احتیاج به همت من وشما دارد به ایران فکر کنیم