Thursday 10 November 2011

آیا اگر ما مردم حضور داشته باشیم جنگی اتفاق می افتد؟


وقتی حرف از جنگ پیش می آید به یاد خاطره ای می افتم در سالهای اول دبیرستان در شهری دور از سرو صدای  آنچنانی جنگ. در اتوبوسی بودیم با دوستان هم مدرسه ای و مشغول حرفها وشیطنتهای نوجوانی . ولی ناگهان صدای خیلی عجیبی از جلوی اتوبوس آمد تقریبا همه ساکت شدند .اول فکر کردیم که شاید یک صدایی از طرف پسرها ی هم سن وسال ماست که برای اذیت کردن دخترها وجلب توجه کردن از خودشان در می آورند وچون ته اتوبوس بودیم آنچنان دیدی هم به صندلیهای جلو نداشتیم زیاد پیگیر نشدیم . بازهم مشغول به حرف زدن شدیم که آن صدا با آهنگ بلندتری تکرار شد .ولی باز هم همه ساکت شدند .سکوت در اتوبوس داشت من را بسیار کنجکاو کرده بود.همه فقط بهم نگاه می کردیم ولی نمی دانستیم در جلو اتوبوس دارد چه اتفاقی می افتد .در ایستگاه که اتوبوس ایستاد مردم بیشتری پیاده شدند وما هم توانستیم تقریبا به جلوی اتوبوس نزدیک شویم وتازه آنجا با منظره ای روبرو شدم که تنم را لرزاند وهنوز که سالها از آن دوران می گذرد  و به یادش می افتم منقلبم می کند .پدر درمانده روستایی در کنار پسری تقریبا 18 ویا 19 سا له که مرتب صداهای عجیب وغریب از خودش در می آورد سعی می کرد فرزندش را ساکت کند ولی مثل اینکه او نمی فهمید ویا از چیزی رنج می برد و نمی توانست خواسته خودش را بفهماند .درد ورنج را در دیده پدر می دیدم ولی انگار کاری بیشتر از این نمی توانست بکند .منهم که این کنجکاوی داشت دیوانه ام میکرد نزدیکتر رفتم  واز پدر پیر پرسیدم پدرجان چی شده تصادف کرده ویا اتفاقی افتاده ؟ که جوابم را خیلی آرام ومتین داد نه دخترم توی جنگ اینطوری شده وقتی که فرمان حمله بهشون دادن دوستش جلوی چشمش ترکش خورد و سرش از بدنش جدا شد و دیده که تن دوستش تا چند قدم بدون سر جلو رفته وبعد افتاده روی زمین. حالا شوک شده واز جبهه آوردنش اینجا منهم دارم می برمش خونه نمی دونم چه جوابی به مادرش بدم .من که خشکم زده بود نمی تونستم حتی پلک بزنم .فقط اتوبوس ایستاد و پدر پیر با سختی پسر جوانش را از اتوبوس پیاده کرد.من ماندم یکدنیا غم و بغض. به خانه که رسیدم حال وهوای من خیلی بهم خورده بود حتی حال نگاه کردن به کتابهای جامعه شناسی را که خیلی بهش علاقه داشتم را نداشتم .تلویزیون را باز کردم ودیدم آهنگران با آن صداش نخراشیده اش دارد برای بازار گرمی جبهه ها سرود می خواند جوانان کم وسن وسالی که همه شان در مدرسه ها مغز شویی شده بودند در کاروانها روانه جبهه ها می شدند وبعد صحنه هایی از این بچه ها  که  یکی یکی در صف می ایستادند تا یاد بگیرند چگونه مین خنثی کنند مثل یک صحنه ترسناک جلوی چشمان من رژه می رفت.  غرض من از نوشتن این مطالب  این نیست که بخواهم جنگیدن سربازان وجان بر کفانی که بی محابا جان خود را در راه میهن از دست دادند را به زیر سوال ببرم اصلا .وقتی مسئله میهن وکشور در میان باشد همه باید در این راه لباس رزم را بر تن کنند .جنگ ایران وعراق تا زمان آزاد سازی خرمشهر دفاع از میهن بود ولی بعد از آن دیگر فقط هدف نابودی نسل جوان ونابودی کشور و محکم کردن پایه های حکومت  فاشیست و خونریز جمهوری اسلامی  وباز گشودن دست حاکمان مذهبی در اعدامهای سالهای 60 تا 67 بود.
حالا هم بعد از این سالها دوباره عده ای بی وطن  با یاری بیگانگان نقشه ویرانی باقیمانده های ایران را در سر می پرورانند .کشورهایی که دست همکاریهایشان وهمراهیهایشان در به زنجیر کشید ن جوانان ما حتی در مقاله های روزنامه های خودشان خوش درخشید. فروش اسلحه  های مجاز وغیر مجاز برای سرکوب حرکتها وتحصنها واعتراضات داخلی  وخرید نفت در روی دریا بطور غیر قانونی البته با فریاد در بلندگوهای تحریم .چشم بستن بر روی اعدامها وعدم حمایت از ملت ایران در هر جایی که صدایی از آنها شنیده می شد (البته به جز مواردی خاص که منظور نظر اهداف خودشان بود .دادن جوایز چپ وراست چند میلیونی به افراد بخصوص در مراسم مختلف برای حمایت از آن جریانات خاص اصلاح طلبی ) همه نمونه هایی از عدم حمایت مردم توسط این حکومتها در طول تاریخ 32 ساله می باشد .
آنچه که مهم است  اخبار ومقاله های مختلف چه در روزنامه های ایرانی وغیر ایرانی همه حرف از شروع یک طوفان می کنند . من متاسفم از اینکه بیایم ودر اینجا از حضور بی رنگ اوپوزسیون  صحبت کنم که واقعا نمی دانم باید دیگر چه بر سر این مرز وبوم بیاید که آقایون وخانومها از جایشان تکانی بخورند. از خودمان مردم بیشتر مایوس هستم نه اشتباه نکنید از مردم داخل ایران نه از مردم هموطنم که به خاطر شرایط وحشتناک داخل ایران به خارج رحل اقامت گزیده اند ودر ساحل امن وامان زندگی می کنند.من موقعیت ملت خودم در داخل را کاملا می فهمم وتا همین جا هم که توانسته اند از این همه سرکوب و یوغ استعمار واستثمار جان بدر ببرند وخود را حفظ کنند ومبارزات مدنی خود را کم و بیش دنبال کنند کلاه احترام بر می دارم . ولی مردم ایرانی خارج از کشور که اینگونه راحت زندگی می کنند (البته منظور من  کنترل حکومت ونظام امنیتی است) چرا این گونه ساکتند ؟مگر این مملکت از آن شما نیست ؟مگر شما در طول جنگ صدمه ندیده اید؟ مگر هنوز ویرانیها را در آبادان وخرمشهر نمی بینید ؟مگر هنوز که هنوزه است ما اثرات بمبهای شیمیایی را بر بدن نحیف  کودکان و زنان وسربازان این مملکت نمی بینیم ؟خساراتی که به اقتصاد  وپایه های فرهنگی این مملکت زده شد را نمی بینید؟ به خدا کار ساده ای است اگر یادتان رفته سر کوچکی به کامپیوتر های خانه هایتان بزنید وعکسهای دوران جنگ را مروری کنید. آیا شما بازگشت به همین دوران را می خواهید اینهمه بی احساسی شما مردم برای چیست ؟اگر از گروه و دسته ای خوشتان نمی آید در کنار آنها نشستن واختلافها را کنار گداشتن بهتر است یا اینکه ملت ایران را در این وضعیت قرار دادن می تواند جوابی برای این خودخواهیهای شما باشد؟ خوشی داشتن وزندگی خوب داشتن وبدور از جنگ زندگی کردن خواست هر انسانی است ولی چرا ما چشمانمان را بر روی انسانیت بسته ایم و فقط به فکر خوشی وراحتی خودمان در این ینگه های دنیا هستیم .ما وشما هر کاری کنیم در دید اینها یک ایرانی هستیم . خدا نکند روزی را که پای یک سرباز آمریکایی ویا انگلیسی به خاک میهن من وشما باز شود. مطمئن باشید که ما هم در این کشورها آب خوش از گلوهایمان پایین نخواهد رفت  .اگر خون یکی از این سربازان در خاک ما ریخته شود دیگر شما هم رنگ آسایش را نخواهید دید. با چه تضمینی می خواهید فرزند خود را در مدرسه ای بگذارید که پدرش ویا مادرش الان در خاک ما در حال جنگ است ؟ آیا اگر پدر ویا مادر دوست فرزند شما در این جبهه کشته شود آیا دیگر می توانید فرزند خود را با همان امنیت و آسایش قبلی به این مدرسه بفرستید  ویا برعکسش را هم می توانید تصور کنید اگر یکی از اقوام شما در این بمب اندازیها کشته شود شما چه عکس العملی با مردم کشور میزبانتان خواهید داشت؟ با همسایگان خود چکار خواهید کرد ؟هنوز هیچ جنگی اتفاق نیافتاده یک رستوران در آمریکا یک تصویر راسیستی بر دیوارش گذاشته است .حال ببینید بعد از اعلان جنگ چه خواهد شد.
 ای مردم  ای انسانهای ایرانی این تنها یک مثال بود مثالی بسیار ساده ولی واقعی.من بعنوان یک زن ایرانی از شما مردم خارج نشین با هر ایده ونظر وگروه وحزبی که هستید التماس می کنم بیایید با هم بر علیه جنگ وحکومت جمهوری خون وجنون که هدفش نابودی میهن ماست هم صدا فریاد برآوریم .درهر کجا که هستید اعتراض کنید .ما در کشورهای خودمان با تظاهرات هزاران نفره خود می توانیم نگاه جهان را به طرف حمایت از مردم ایران بکشانیم .همبستگیهای ما از هر جناح وحزبی می تواند نشاندهنده این باشد که ما همه هدفمان نجات ایران است وبس. خودخواهیها ودروغ ورزیها و کینه ورزیها در این دوره خطیر ما را به جایی نمی رساند .اگر ما همبسته نشویم بزرگترین بازنده جهان خواهیم بود .زمان ووقت بسیار تنگ است بیاندیشید .چون ما باید جوابگوی نسل بعد از خود باشیم . بیاندیشیم که نیاکان ما با چه مرارت وسختیهایی این مملکت را حفظ کردند تا بدست ما برسد . نگاه مردم داخل ایران به همت ما مردم خارج کشور است .باور کنید که قدرت ما فرای همه چیزهاست .دولتها ی دنیا چقدر هشدار بدهند که اگر شما نباشید ما وارد عمل خواهیم شد. وقتی از ما حرکتی نیست آنها وارد صحنه می شوند و برای ما تصمیم می گیرند تا ما نباشیم وحضور خودمان را اعلام نکنیم  فایده ای نخواهد داشت .امیدوارم که زمان را به یاد داشته باشیم از هر کجای ایران هستید به هر چه اعتقاد دارید به ملت ایران وبه ایران بیاندیشید
پاینده ایران وایرانی   

No comments:

Post a Comment